باسلام خدمت همه دوستان عزیز

بنده بعده مدتها دوری از وبسایتم دوباره برگشتم و میخام یه مطبلی رو باشما ب اشتراک بذارم با موضوع تحلیل عشق

خاهش هرکسی نظری داشت بگه

و اما بحث اصلی:

من تو دوستان خیلیا بهم میگن نباید ب دخترا بیش از حد وابسته شدو بهشون نزدیک شد.چون اگه بفهمن وابسته شدی بهشون سریع تغییر رفتار میدن و یه طور دیگه باشما در واقع رفتار میکننیا مثلا میگن ک نباید زیاد بهشون محبت کرد چون نتیجش همینی میشع ک الان عرض کردم و...ازین دست حرفا

من تا یه جایی این حرفارو تایید میکنم چون خودم ب عینه دیدم

من ی همکلاسی دانشگا داشتم ک خیلی پسره خوبو با ادبو با کمالات بود و هست البته

این آقا پسره از یکی از فامیلاشون خوشش میاد تو زمان نوجوانی و تااااااا بیستو چهار سالگی این عشقو تو وجودش داره و هر روزم بیشتر میشه.هر وقت با من در مورده عشقش حرف میزد واقعا میتونستم دقیقا درک کنم که چقد ب این دختر خانم علاقه داره.این آقاپسر بعده کلی کلنجار با خونوادش میره خواستگاریه عشقش.خلاصه نامزدی میکننو...

میخام بحثو بکشونم ب اون محبت کردن زیادو وابسته شدن ب دخترا

اره این دختره ک میفهمه یارو چقد عاشقشه و براش میمیره یهویی رفتارش با نامزدش عوض میشه و الان ب جایی رسیده کارشون ک همکلاسیه من میخاد طلاقش بده.آها تازه عقد کرده بودن یادم رف بگم.اره الان میخاد طلاقش بده.ینی فکرشو بکنید ک این دختره با این پسر چیکار کرده ک حاضره عشقشو زیره پا بذاره.

بعضی وقتا ما آدما باید با خودمون خلوت کنیم و دودوتا چهارتا کنیم ببینیم چ خبره اطرافمون و کیا هستن باهامون

آیا ارزش موندن کناره مارو دارن 

آیا ارزش اینو داره ک براش تب کنیم

همیشه اینو یادتون باشه اگه کسی براتون خوبه وظیفش خوبی کردن ب شما نیس 

بلکه اون آدم ب ذاته خوبه و چیزه مهمتر اینه ک دوستون داره ک باهاتون خوبه       پس شمام با آدمای خوب خوب باشید.

دوستون دارم.مرسی ک کل مطلبو خوندید1394/6/28

رامین شمسی.مخلصم

حرقش را ساده گفت...من لایق تو نیستم...امانمیدانم خواست لیاقتم را ب من یادآوری کند ... یاخیانت خود را توجیح....؟؟؟؟؟؟

برسرسفره بیادش افتادم بغض کردم...اشک در چشمانم حلقه زد.همه باتعجب نگاهم کردن ومن لبخندی زدم وگفتم   وای چقد داغ بود.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دلم خوش بود که یارم باوفا بود.کمی از زندگیش از آن ما بود.ولی افسوس که فکر ما غلط بود.که زنگ تفریحش احساس ما بود

این روزهایم ب تظاهر میگذرد....تظاهر ب بی تفاوتی...ب بی خیالی...ب شادی...ب اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست اما چ سخت میکاهد از جانم این........نمایش.......

گرگ آهو را دوست دارد و به خاطرش به گله اش پشت میکند.....عجب مسعله ای شده این دوست داشتن...

انقدر ورق های زندگیم را بهم نریز....حکم همان دل است که برای تو می تپد عزیزم

می دانم که درآن سوی خیال من کسی هست که برای او مینویسم...

او آرام می آید و می بیند و می خواند و میرود.

همین کافیست؛مگر یک عاشق از معشوق چه می خواهد؟!

یه وقتایی دلم میخواهد یکی از پشت سرچشامو بگیره وازم بپرسه :من ؛من کیم ؟منم دستاشو بگیرمو بگم هرکی هستی بمون که خیلی تنهام...................

به این آقا میگن پرویزه سوبله چوبله,کسی که توانست در دربی پایتخت یک رکورد ازخودبجای بگذارد؛پرویزمظلومی توانست چهاربازی پی درپی استقلال راپیروز دربی کند؛هوادارن استقلال هم به او لقب پرویزسوبله چوبله دادن؛آقاپرویز تاهمیشه توخاطرم هستی ودوستدارم؛مخلص همه شمادوستان رامینم؛راستی شیطون نظر یادت نره ها‏!مرسی